به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، به مناسبت ایام شهادت سالار شهیدان در این ستون سلسله مطالبی پیرامون اصحاب حضرت سیدالشهدا (ع) منتشر میشود که این شماره به جعفربن علی بن ابیطالب(ع) اختصاص دارد.
ایستاد و نگریست و نگریست!
نبرد موته پایان یافت. جعفربنابیطالب، زیدبن حارثه و عبدالله بن رواحه -هر سه فرماندهای که پیامبر اکرم تعیین کرده بود- به شهادت رسیدند و فرمانده بعدى نیز بهنحو شایستهاى سپاه اسلام را از مهلکه نجات داد. با بازگشت سپاه به مدینه رسول خدا که پیشتر از شهادت جعفر آگاه شده بود، نزد اسماء بنت عمیس، همسر جعفر آمد و فرمود: «فرزندان جعفر کجایند؟» اسماء آنان را خدمت پیامبر آورد. رسول خدا آنها را به سینه چسباند، بویید و نوازش کرد. در همان لحظات نفسگیر، چشمان حضرت پر از اشک شد و به سختی گریست.
اسماء نگران و مضطرب پرسید آیا از جعفر خبرى دارید؟ حضرت خبر شهادت او را به اسماء اعلام کرد. صداى گریه همسر جعفر و زنان هاشمی به آسمان برخاست. پیامبر همانگونه که فرزندان جعفر را نوازش میکرد و دلدارى میداد، زنان را دعوت به صبر و شکیبایی کرد. آنگاه به همسر شهید فرمود: «اسماء؛ میخواهى مژدهاى به تو بدهم؟ گفت: بله. حضرت فرمود خداوند بهجاى آن دو دستى که از جعفر قطع شد، دو بال به او عطا کرد که با آنها در بهشت پرواز میکند.»
این حکایت زیبای رسول خدا را شنیدید؟ نکتهای هم از زبان امیر مومنان بشنوید که فرمود: «اگر بعد از رسول خدا، عمویم حمزه و برادرم جعفر زنده بودند [هرگز از حق خویش کناره نمیگرفتم و] بهزور تن به بیعت نمیدادم.»یا سخن امام باقر که فرمود: «عزت بنیهاشم به حضور حمزه و جعفر بود؛ اگر آن دو زنده بودند سرانجام کار علی بهگونهای دیگر رقم میخورد.»
آیا همین قرائن مختصر کفایت نمیکند که علی مقام برادر ارزشمند خویش جعفر طیار را پاس داشته، نام فرزند برومندش را جعفر بگذارد. آری؛ سخن از کوچکترین فرزند علی و امالبنین است. برادر شایسته عباس و عبدالله و عثمان؛ جعفربنعلی بن ابیطالب!که برخی شهادت او را در 19 سالگی و برخی دیگر در 21 سالگی دانستهاند.هم او که در زیارت ناحیه از وی با القابی نظیر صبور و شکیبا، نگهبان و مراقب نفس، غریب دورافتاده از وطن، راضی به قضای الهی و تسلیم در برابر حق، پیشگام در میدان مبارزه و... یاد شده است.
حقیقت آنکه در بیان چنین صفاتی درباره جعفر مبالغه و غلوی صورت نگرفته و او قطعا برازنده این خصلتهاست، زیرا ما اغلب به اشتباه آنان را با خود قیاس کرده و از سر تعجب میپرسیم مگر میشود جوان کمسن و سالی چون او برخوردار از خصوصیاتی باشد که ما در بزرگان خویش نیز یا سراغ نداریم یا کم سراغ داریم!
این مقایسه کار را دشوار کرده و ذهن را به بیراهه میکشد. در حالی که گفتهاند:
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه مانَد در نِبِشتن شیر و شیر
تربیت امیرالمومنین آنگونه بود که بچهها علاوهبر صفات و ارزشهای اخلاقی که از پدر و مادر و خاندان خویش به ارث میبردند و انتساب به نسب شایستهای که عامل پیشبرندهای در مسیر رشد و کمال بود، خود نیز در پاکی و پاکیزگی سرآمد افراد روزگار بودند.
بیجهت نیست که جعفر در رجز زیبای خویش به این هر دو خصلت اشاره میکند؛ هم از آن نسب والا میگوید که موقعیت ممتازی را در اختیار او قرار داده و هم از این خصوصیات اخلاقی که میان او و دیگران تمایز برقرار کرده است.
انی انا جعفر ذوالمعال
ابن علی الخیر ذوالنوال
حسبی بعمی شرفا و خال
احمی حسینا ذی الندی المفضال
من جعفرم... هم او که دارای صفات عالی و برجسته است. پسر علی؛ آن مولای نیکوصفت بخشندهخو! [کسی که روزگار در دهش و بخشندگی چون او سراغ ندارد.]
عمو و داییام در شرافت و عزت مرا کافی است. [مرام خاندان ما طرفداری از مظلوم است. از این رو] از حسینبنعلی که گنجینه ارزشها و فضیلتهاست، حمایت میکنم.
سخن آخر، سخن از خولیبنیزید و هانیبنثبیت حضرمی است که جای پای آنها بهگونهای شگفت در صحنه کربلا به چشم میخورد. آنان که در خونریزی و سفاکی گوی سبقت را از دیگران ربوده و شهدای بسیاری بودهاند که در آخرین لحظات زیر تیغ این دو نابکار جان دادهاند. سرنوشت جعفر و برادرش عبدالله نیز در اینجا به هم گره میخورد. خولی و هانی که در زیارت ناحیه مورد لعن و نفرین واقع شدهاند، شریک جرم یکدیگر در شهادت این دو برادرند.
اما من گذشته از نفرتی که از آنان دارم، سخت به فکر عباسم!
هم او که از مرگ برادران حماسهای جاودانه ساخت.
هم او که ایستاد و نگریست و نگریست!
منبع:فرهیختگان